سرگرم جواب دادن به سوالات دکتر و پرستارها بودم که سرو کله ی نیرو انتظامی بیمارستان پیدا شد و از من خواستند که تو دفترشون تو بیمارستان بشینم و تکون نخورم وقتی دیدم تو هچل افتادم گفتم : تف به این شانس شروع کردم به توضیح دادن واسه مامور نیرو انتظامی که بابا! به پیر به پیغمبر تصادفی در کار نبوده و اونا هم گوششون بدهکار نبود و منم هر۵ دقیقه یکبار وقتی میدیدم حرفام ثمر بخش نیست میگفتم : تف به این شانس
همینطور که منتظر تو دفتر نیرو انتظامی بیمارستان نشسته بودم دکتر بخش اومد داخل دفتر و به من گفت شما چه نسبتی با این خانم دارید منم گفتم هیچ نسبتی دکتر گفت مریض شما دختر مجردیه که حامله اس و الانم به هوش اومده اینو گفت و منو واسه شناسایی بردند بالای سر اون خانم مامور ازش پرسید شما تصادف کردید اونم با خیلی بی رمقی گفت نه (خیلی خوشحال شدم) بعد مامور ازش پرسید این آقا رو میشناسید و اونم بی رمق گفت آره و ازهوش رفت بلند گفتم تف به این شانس
الان دیگه از اتهام تصادف مبرا شده بودم اما واسه اینکه تکلیف بابای مجهول الهویه بچه مشخص بشه از من آزمایش گرفتند تا ببینند مشخصات من با مشخصات بچه جور در میاد یا نمیاد!
بعد از گذشت یه مدتی که تو دفتر نیرو انتظامی بیمارستان نشسته بودم و داشتم سین جین میشدم دکتر درو باز کرد و اومد تو و گفت آقا : نتایج آزمایش شما نشون میده که بیگناهید چون نتایج آزمایشات نشون میده نه تنها بچه از شما نیست که شما کلاً عقیم هستید و قادر به بچه دار شدن نیستید
و شروع کرد به توضیح دادن که مشکل دقیقاً از کجامه و …
بعد از چند لحظه دیگه هیچ چیز نمیشنیدم و فقط لبای دکترو میدیدم که بین ریش پر فسوری آنکارد شدش تکون میخورد خاطراتم از چند سال قبل شروع به مرور شدن کردند یاد اولین دوست دخترم افتادم که همیشه ی خدا نگران بود که حامله شده و همه چیو بااین نگرانیش کوفتم میکرد ، یاد روزایی که چشمام گرد میشد تا ببینم رنگ بی بی چک دقیقاً چه رنگیه ، یاد روزایی که از پله های آزمایشگاه با هول و ولا بالا رفتم تا نتیجه آزمایش دوست دخترمو بگیرم ، یاد اون ۴ میلیون پولی که همین چند وقت پیش دادم به منشی دفترم تا بره بچه شو سقط کنه ، یاد نصفه شبایی که بند و آب داده بودم و در به در دنبال داروخانه شبانه روزی میگشتم واسه خریدن قرص اچ دی و ال دی ، یاد حرفای زن مطلقه ای که چند سال پیش باهاش بودم و ادعا میکنه بچه آخرش از منه و ازم خرجی میگیره و …
تو کله ام غوغایی بود یه طرف مغزم این چیزا رو بخاطر میاورد و طرف دیگه مغزم پر شده بود از جمله ی: تف به این شانس
با صدای زنگ موبایلم ازفکر و خیال در اومدم – دکتر هنوز داشت توضیح میداد- گوشی رو بر داشتم و بی رمق گفتم : الو خانمم اونطرف خط بود گفت : معلوم هست کدوم قبرستونی رفتی؟ اگه یلالی تلالیت تموم شده یه چی بخر بیا خونه منو سه تا بچه ات گرسنه ایم گوشی از دستم که دیگه نایی واسه نگه داشتنش نداشت افتاد و بی اختیار گفتم : … تو این شانس
والــدیــــن گـرامـــی ..
اگر دخترتون هنگام خوندن اس ام اس ،یک لبخندِ احمقانه رو صورتش نقش میبنده ..
اون اس ام اس از دوست پسرشه ..
قلم پاشو میتونید خورد کنید
والا ما بچه بودیم همش اون
خانوم مجری مهربونه بودا خانوم رضایی!میگفت: شما… مام میگفتیم: ما؟میگفت:
بعله شما که نزدیک تلویزیون نشستی، یکم برو عقبتر بشین!مام میرفتیم عقب!
بعد میگفت: یکم عقبتر!آقا مام تا نزدیکیهای در ورودی میرفتیم عقب که نکنه
لج کنه کارتون نشون نده..!یعنی یه همچین اسکولای دوست داشتنی ای بودیم
ما..!
دوست عزیز، در هنگام دروغ گفتن حداقلِ شعور را برای مخاطب خود متصور شوید !
مچکرم …!
ایرانسل اس ام اس داده مشترک گرامی ۵۰۰کیلوبایت هدیه ما به شما استفاده اینترنت رایگان !
مدت اعتبار ۳۰ روز !!!!
یا ما خیلی اوسگولیم !
یا اونا خیلی اوسگلن !
یا میخواستن شوخی کنن !
یا نمیفهمن ۵۰۰ کیلوبایت ینی چی !
یا نمیفهمن اینترنت ینی چی !
بعضی وقتا شنیدن یه
” بگو ببینم چه مرگته ”
از یه رفیق خیلی بیشتر از حرفای کلیشه ای
“عزیزم چی شده”
بیشتر میچسبه….!
دو تا نصیحت …!
1آ.شغال هم که باشید قابلیتِ بازیافت دارید ، امیدتونو از دست ندید خلاصه !
2.باور کنید استفاده از کلمات رکیک شما را به انسانی کول و باحال تبدیل نمیکند
دو ساعت پشت تلفن معطلی که گوشی رو برداره، تا میایی خمیازه بکشی یارو میگه الو!
دیدن یه سوسک توی اتاق خواب درواقع مسئله خاصی نیست
مسئله خاص از اونجا شروع میشه که : سوسکه ناپدید میشه… !!
من موندم این مخترع نون تافتون چه فکری کرده این همه سوراخ گذاشته رو این نوون؟؟؟
یه لقمه درست حسابیم نمیشه گرفت همش نشت میکنه!
فقط یه ایرانی میتونه بعد از شنیدن صدای پیغامگیرِ تلفن بگه “عِـه رفت رو پیغامگیرشون” و سریعاً تلفن رو قطع کنه !!
بعضی آهنگها هستن که گوش میدی میگی
“من کی زندگیمو واسه این تعریف کردم که این از روش آهنگ ساخته؟؟
شب گذشته پرواز دوبي ـ تهران شركت هما به دليل اصابت يك پرنده به هواپيما در بندرعباس فرود آمد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران، شب گذشته پرواز شماره 677 هواپيمايي ايران اير (هما) از فرودگاه دوبي به مقصد تهران به ناچار در فرودگاه بندرعباس فرود آمد.
پرواز اين ايرباس به دليل برخورد يك پرنده به شيشه كابين خلبان نيمهكاره ماند تا مسافران در بندرعباس در يك هتل ساكن شوند.
به گفتهي يكي از مسافران اين پرواز، خلبان هواپيما در توضيح دليل فرودآمدن در فرودگاه بندرعباس تركخوردن شيشه كابين خلبان را دليل ناتواني در ادامهي پرواز به سمت تهران عنوان كرد. علتي كه روابط عمومي شركت هما نيز آن را تاييد كرده است.
يكي ديگر از مسافران نيز با تقدير از عملكرد خلبان اين پرواز گفت: هيچ كدام از مسافران در طول پرواز از دوبي تا بندرعباس متوجه هيچگونه مشكلي نشدند و خلبان و خدمه پرواز توانستند به خوبي اين مشكل ناخواسته را مديريت كنند.
يكي از مسوولان روابط عمومي شركت هواپيمايي ايران اير (هما) به ايسنا گفت: مسافران اين هواپيما با پرواز شماره 658 در ساعت 5:30 دقيقه به سمت تهران حركت كردهاند.
جهان گردانی میان دریاچه ای با ۸ میلیون عروس دریایی…نگران نباشید آنها نیش هایشان را از دست داده اند
شناکردن با دلفین ها یکی از محبوب ترین تفریحات جهان گردان در سراسر دنیا است اما حالا این موسسه تفریحی پا را فراتر نهاده است و به جهان گردان شنا با عروس های دریایی را پیشنهاد می کند.
شنا کردن در دریاچه ای پر از عروس دریایی قلب شجاع ترین شناگران را از وحشت
منجمد می کند اما یک دریاچه در سراسر جهان وجود دارد که این کار در آن
ممکن است.
دریاچه عروس دریایی تنها مکان در دنیاست که می توانید با امنیت کامل کنار
میلیون ها عروس دریایی در آن شنا کنید به دلیل اینکه این مخلوقات مرگبار،
نیش های خود را از دست داده اند.
این دریاچه در جزیره ی پالائو در اقیانوس آرام قرار دارد و زمانی به
اقیانوس متصل بود اما وقتی سطح دریا پایین تر آمد از دریا جدا شد و تبدیل
به دریاچه ای غنی از جلبک گردید.
تعداد صفحات : 3
سلام من این وبلاگ رو ساختم تا این که از اینترنت بیشتر سر در بیارم ولی قصد دارم مطالب زیادی هم تو این وبلاگ بزارم از شما هم ممنون که به اینجا سر زدی یه چیز دیگه اگه وقت داشتی یه نظرم بدی ممنون میشم